پست یهویی
سلام مطهره جونم.
عزیزدلم اومدم بگم که چون امتحاناتم نزدیکه دیگه فعلا فرصت بروز کردن ندارم ونمیدونم کی برمیگردم پس فعلا خدانگهدار
فاطمه نوشت :این روزا اینقدرگرفتار ومشغولم و به حدی لاغر شدم که همه برام دل میسوزونن
مامان نوشت:الان خونه مامانم اینا هستیم وهمه رفتن مسجد،منم بخاطر خانوم خانوماخونه موندم چون خواب بود اما به محض اینکه خواستم نمازمو شروع کنم بیدار شدی ومن کلی عروسک واسباب بازی گذاشتم پیشت اما تا نمازمو شروع کردم اومدی ومهر وتسبیحمو برداشتی وبعد که بازیت تموم شد اومدی سمت منو وچادرمو گرفتی واز جات بلند شدی ووایسادی ومنم مونده بودم وسط نماز که حالا چیکارکنم!
از دست تو....
دوست داریم عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی