فندق کوچولوی مامان
سلام دخملی گلم!
دوست دارم فرشته ناز ومطهر من!
الان که دارم این مطلبو مینویسم توبغلم آروم خوابیدی!ومن کلی خسته ام!
آخه دیشب تاصبح فقط دوساعت خوابیدم چون شمامرتب بهونه میگرفتی ومن بایدبهت شیرمیدادم،صبح هم ساعت5:30 موقع نمازبیدار شدی ونذاشتی دیگه بخوابم،
اینم عکس شماست که ساعت2:30 نصفه شب به مامان لبخندمیزدی قربونت برم!
البته بابامحسن جونت کلی کمکم کرد وشماروبغل کرد تامن استراحت کنم ولی شما بهونه شیرمیگرفتی ومن نمیتونستم یکم بخوابم،بعدشم بابایی رفت سرکار ومن موندم وشما وکلی کار!!!منم اول لباسای بابایی رو اتو کردم بعدکمدشماوخودمونومرتب کردم وبعد ناهارپختم(ته چین درست کردم که باباجونت خیلی دوست داره!!) ،بعداز اونم ظرفا ولباسای شما رو شستم وبعداز اونم اومدم وشمارو شیردادم وبعدداروهاتودادم،یه نیم ساعتی توبغلم داشتم تکونت میدادم تااینکه خوابیدی ومن تونستم بیام ووبلاگتو به روز کنم،بعدشم قراره برم درساموبخونم که کلی عقبم!!! وهمینجوری منتظربشینم تا محسن جون بیادش!!!
راستی قراره امروز بعدازظهر سه تایی بریم پارک که این اولین بارتوی زندگی 18روزه شماست!!!
بازم میگم خیلی دوست دارم...