مادر....
قرآن گشودم آیه ی محشر بیاورم میخواستم که سوره ی کوثر بیاورم من کیستم زفاطمه سر در بیاورم باید کسی شبیه پیمبر بیاورم هنگام وصفت عقل مرا ترک می کند معراج رفته شان تو را درک میکند با نور تو زمین شرف آسمان گرفت چل روز مصطفی ثمری بی کران گرفت پا بر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت تا آمدم بگویم زهرا زبان گرفت گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت مادر سلام، گوشه ی چشمی به ما کنید مادر سلام، درد مرا هم دواکنید ...
نویسنده :
مامان وبابای آسمونی
22:08
دل نگرانیهای مامانی!
اولین حمام خودمانی...
جواب غربالگری نی نی جون
هدیه های مطهره جونی
سرماخوردگی شدیدمن
فندق کوچولوی مامان
سلام دخملی گلم! دوست دارم فرشته ناز ومطهر من! الان که دارم این مطلبو مینویسم توبغلم آروم خوابیدی! ومن کلی خسته ام! آخه دیشب تاصبح فقط دوساعت خوابیدم چون شمامرتب بهونه میگرفتی ومن بایدبهت شیرمیدادم،صبح هم ساعت5:30 موقع نمازبیدار شدی ونذاشتی دیگه بخوابم، اینم عکس شماست که ساعت2:30 نصفه شب به مامان لبخندمیزدی قربونت برم! البته بابامحسن جونت کلی کمکم کرد وشماروبغل کرد تامن استراحت کنم ولی شما بهونه شیرمیگرفتی ومن نمیتونستم یکم بخوابم،بعدشم بابایی رفت سرکار ومن موندم وشما وکلی کار!!!منم اول لباسای بابایی رو اتو کردم بعدکمدشماوخودمونومرتب کردم وبعد ناهارپختم(ته چین درست کردم که باباجونت خیلی دوست داره!!) ،بعداز اونم ظرفا و...
نویسنده :
مامان وبابای آسمونی
13:37
وااای!!!تصادف...
السلام علیک یا فاطمه(س)...
این خانه را به جز مَلَکان در نمی زنند جز حوریان به دور و برش پَر نمی زنند آری به هیچ مسلک و دینی و مذهبی کس را به جرم عشق به دلبر نمی زنند یا لااقل مقابل چشمان کودکی دیگر چنین به صورت مادر نمی زنند پروانه را که بال شکسته است این چنین آتش به بالهاش ز مُجمَر نمی زنند گیرم زنی به خاطر مَردش تلاش کرد اور را درست محضر همسر نمی زنند مردانشان به جسم گلش چَنگ می کشند زنهایشان به خانه او سر نمی زنند محسن کُشان شهر مدینه که باب شد بر نیزه هایشان سر طفل رباب شد فضه ، بیا و عاشقی ام را نظاره کن از زیر پا تلاش نجات...
نویسنده :
مامان وبابای آسمونی
13:07